♥☆منتظــر مـهـدی☆♥
او خواهد امــــد
در یکی از مراسمات عزاداری مداح قبل از نوحه خوانی رئیس بیمارستان میگفت:
نظرات شما عزیزان:
خاطره ای تعریف کرد که بد ندیدم این خاطره را تا جایی که یادمه براتون نقل کنم
مداح میگفت
برای توصیه یکی از بیماران ؛ راهی بیمارستان (...) شدم
در محوطه بیمارستان یکی از دوستان با رئیس بیمارستان صحبت میکرد
بعد از احوالپرسی
دوستم منو به رئیس بیمارستان معرفی کرد
و ایشون اظهار داشتند که بلی من باهاشون آشنایی دارم و چادری شدن دخترم به سبب ایشونه
یادمه وقتی این مداح در بین دسته عزاداری نوحه میخوندند و من دست دخترم را گرفته بودم و در محوطه قدم می زدیم
در حین نوحه سرایی گفتند خانمها شما وقتی می بینید چادر کاروان عاشورایی را آتش زدند
سعی می کنید روی چادرها آب بپاشید یا بنزین بریزید
حفظ حجاب شما به منزله آب پاشیدن به زخم دل زینب است
دخترم با شنیدن این حرف
بهم گفت بابا بریم برام چادر بخر
الان هم که دارم با شما صحبت میکنم و سالها از اون روز گذشته
دخترم در دانشگاه چادرشو نگه داشته و با وجود متلکهایی که بهش میشه
میگه این چادر؛ میراث زینب است
De$ign | کافه حجاب |